outstanding
معنی
قلنبه، عالی، ممتاز، برجسته، واریز نشده
سایر معانی: مبرز، زبده، نخبه، سرشناس، (وام یا کار و غیره) عقب افتاده، معوقه، نا تمام، حل نشده، بیرون زده، بر آمده، قلمبه، (سهام و اوراق قرضه) منتشر شده و به فروش رسیده
[حسابداری] منتشر شده
[حقوق] وصول نشده، پرداخت نشده، تصفیه نشده، معوق، در دست داد و ستد، پابرجا
سایر معانی: مبرز، زبده، نخبه، سرشناس، (وام یا کار و غیره) عقب افتاده، معوقه، نا تمام، حل نشده، بیرون زده، بر آمده، قلمبه، (سهام و اوراق قرضه) منتشر شده و به فروش رسیده
[حسابداری] منتشر شده
[حقوق] وصول نشده، پرداخت نشده، تصفیه نشده، معوق، در دست داد و ستد، پابرجا
دیکشنری
برجسته
صفت
outstanding, prominent, leading, distinguished, eminent, notedبرجسته
excellent, great, high, supreme, superb, outstandingعالی
privileged, excellent, distinguished, outstanding, illustrious, preferentialممتاز
outstanding, openواریز نشده
lumpy, baggy, pompous, highfalutin, nobby, outstandingقلنبه
ترجمه آنلاین
برجسته
مترادف
A 1 ، A number 1 ، ace ، bad ، boss ، capital ، celebrated ، chief ، cool ، crack ، distinguished ، dominant ، eminent ، eventful ، exceptional ، famous ، far out ، great ، greatest ، hundred proof ، important ، impressive ، magnificent ، main ، major ، meritorious ، momentous ، mostest ، number one ، out of sight ، out of this world ، phenomenal ، predominant ، preeminent ، primo ، principal ، special ، standout ، star ، steller ، super ، superior ، superlative ، tops ، well known ، world class