outcast
معنی
دربدر، منفور، مطرود، رانده
سایر معانی: رانده شده، دور افکنده، واخورده، وازده، شخص یا چیز وازده یا دور انداخته شده
سایر معانی: رانده شده، دور افکنده، واخورده، وازده، شخص یا چیز وازده یا دور انداخته شده
دیکشنری
بی رحمانه
اسم
outcast, vagabond, vagrant, mendicantدربدر
صفت
outcast, castawayرانده
despicable, outcast, rejected, banished, expelled, thrownمطرود
hated, unpopular, loathed, abominable, obnoxious, outcastمنفور
ترجمه آنلاین
رانده شده
مترادف
bum ، castaway ، deportee ، derelict ، displaced person ، exile ، expatriate ، fugitive ، gypsy ، hobo ، persona non grata ، rascal ، refugee ، reprobate ، tramp ، untouchable ، vagabond ، vagrant ، wretch