ordnance
معنی
مهمات، ساز و برگ، توپخانه، توپ
سایر معانی: مهمات (سلاح به علاوه ی خرج آن و وسایط نقلیه و تجهیزات مربوطه)
سایر معانی: مهمات (سلاح به علاوه ی خرج آن و وسایط نقلیه و تجهیزات مربوطه)
دیکشنری
مهمات
اسم
ammunition, ammo, ordnance, munitionمهمات
outfit, equipment, armaments, materiel, ordnanceساز و برگ
artillery, gunnery, ordnanceتوپخانه
ball, cannon, gun, roll, bluff, ordnanceتوپ
ترجمه آنلاین
مهمات