معنی

مخالفت کردن با، دعوا کردن، بمبارزه طلبیدن، مورد بحی قراردادن، مبارزه کردن با
سایر معانی: (با استدلال و مدرک) مخالفت کردن، مورد پرسش قرار دادن، مورد تردید قرار دادن، نکوهیدن، مورد بحک قراردادن

دیکشنری

حواس پرت
فعل
thwart, buck, disagree, oppugn, resistمخالفت کردن با
oppugnمورد بحی قراردادن
oppugnمبارزه کردن با
callet, oppugnدعوا کردن
defy, challenge, dare, oppugnبمبارزه طلبیدن

ترجمه آنلاین

مخالفت کردن

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.