on duty
معنی
سرکار، مشغول (کار)، در تصدی، مسئول، کشیک، سر خدمت
ترجمه آنلاین
در حال انجام وظیفه
مترادف
at work ، busy ، clocked in ، clocked in punched in ، engaged ، in a job ، in gear ، laboring ، obliged ، on the job ، punched in ، working