معنی

کساد، خاموش، بی موقع، دور، دورتر، از کنار، از روی، بسوی، از محلی بخارج، از یک سو
سایر معانی: دور از (محلی)، بر، (در فاصله ی زمانی یا مکانی مشخص)، دور شده، افتاده، جدا، (موتور و برق و غیره) خاموش، تمام، پایان (یافته)، (انگلیس - خوردن یا آشامیدن) بد، خراب، ناموجود، در مرخصی، آزاد از کار، (رفتار) بد، غیر معمول، به هم خورده، فسخ شده، دارای مقدار معینی از چیزی (به ویژه پول یا رفاه)، (به ویژه راه) فرعی، در نزدیکی خیابان یا راه اصلی، در نزدیکی (ساحل)، کم کار آیی، بدتر از معمول، (دارو) نخوردن، قطع (دارو)، غلط، اشتباه، (خودمانی) کشتن، مخفف:، پیشنهاد شده، اداره، افسر، بسوی خارج، عازم بسوی، خارج از، مقابل، غیر صحیح، مختلف
off _
پسوند: مسابقه ی مهارت در کاری
[برق و الکترونیک] خاموش واژه ای که (در برابر روشن ) نشان دهنده وضعیت غیر فعال قطعه یا یکی از دو شرط ممکن مدار است . - قطع، خاموشی
[مهندسی گاز] جدا، خاموش، قطع
[ریاضیات] مبداء، منشاء، قطع، خاموش، باز، عضوهای غیر واقع بر، روی ... نباشد

دیکشنری

خاموش
اسم
slack, offکساد
صفت
off, silent, extinct, extinguished, quiet, stillخاموش
distant, remote, off, outmost, long-haul, long-rangeدور
farther, off, thitherدورتر
untimely, unseasonable, inopportune, inapposite, inappropriate, offبی موقع
حرف اضافه
from, off, aboardاز روی
by, offاز کنار
to, toward, unto, into, against, offبسوی
offاز محلی بخارج
offاز یک سو

ترجمه آنلاین

خاموش

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.