معنی

مزاحم، فضول
سایر معانی: تحمیل گر، سر بار، سر خر، خود نما، خود نمایانه، جلف

دیکشنری

ترسناک
صفت
annoying, pesky, troublesome, obtrusive, bothersome, molestingمزاحم
intrusive, officious, curious, obtrusiveفضول

ترجمه آنلاین

مزاحم

مترادف

متضاد

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.