obligee
/ˌɑːbləˈdʒiː/

معنی

بستانکار، راهن، متعهدله
سایر معانی: مضمون له
[حقوق] متعهد له، مضمون له، بستانکار

دیکشنری

مجرم
اسم
obligee, promisee, warranteeمتعهدله
creditor, obligeeبستانکار
mortgagor, mortgager, obligeeراهن

ترجمه آنلاین

متعهد

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.