nuncio
معنی
پیک، رسول، سفیر پاپ، ایلچی پاپ
سایر معانی: سفیر واتیکان، نماینده ی سیاسی پاپ
سایر معانی: سفیر واتیکان، نماینده ی سیاسی پاپ
دیکشنری
نانسیو
اسم
courier, messenger, nuncio, ambassador, mercury, peonپیک
nuncioسفیر پاپ
nuncioایلچی پاپ
messenger, prophet, apostle, nuncio, presagerرسول
ترجمه آنلاین
راهبه