nudge
معنی
سقلمه، اشاره کردن، با ارنج زدن
سایر معانی: (برای هشدار دادن و غیره) با آرنج زدن (به)، سقلمه زدن، (با ملایمت) تشویق کردن، ترغیب کردن، خواهان کردن، ایزانیدن، گرایاندن، با آرنج زنی، خواهان سازی، تشویق
[کامپیوتر] اشاره کردن - حرکت دادن آهسته ی یک شیء از طریق به کارگیری کلیدهای جهت دار( پیکانها ) به جای استفاده از ماوس .
سایر معانی: (برای هشدار دادن و غیره) با آرنج زدن (به)، سقلمه زدن، (با ملایمت) تشویق کردن، ترغیب کردن، خواهان کردن، ایزانیدن، گرایاندن، با آرنج زنی، خواهان سازی، تشویق
[کامپیوتر] اشاره کردن - حرکت دادن آهسته ی یک شیء از طریق به کارگیری کلیدهای جهت دار( پیکانها ) به جای استفاده از ماوس .
دیکشنری
انداختن
اسم
nudgeسقلمه
فعل
nudge, elbowبا ارنج زدن
point, nudge, insinuate, mention, imply, alludeاشاره کردن