معنی
سایر معانی: نشان، علامت، نشانه، انگ، لحن، تن صدا، حالت، خلاصه، پیش نویس، نت نویسی، (معمولا با: of) برجسته، چشمگیر، مورد توجه، درخور توجه، توجه، مشاهده، پسدید، (بر متن) توضیح، حواشی نویسی، زیرنویس (رجوع شود به: footnote)، اسکناس، پول کاغذی (bank note هم می گویند)، مورد دقت قرار دادن، نمیدن، مشاهده کردن، متذکر شدن، یادآور شدن، نت نوشتن، خلاصه نویسی کردن، (بازرگانی) سفته، سند بهادار، ورقه ی قرضه ی کوتاه مدت (صادره از سوی دولت یا شرکت ها)، (پرنده) آواز، صدا، (موسیقی) نت، رگه، عنصر، (قدیمی) آهنگ، نوا، ترانه، (موسیقی) کلید پیانو، نت موسیقی نوشتن، به صورت نت موسیقی درآوردن، خاطرات، یادداشت ها درجمع
[برق و الکترونیک] نت علامت رایجی که ارتفاع . مدت زمان یا هردوویژگی یک احساس تن را مشخص می کند . خودش نیز احساس یا ارتعاشی است که سبب تحریک حواس می شود از این کلمه هنگامی استفاده می شود که هیچ تفاوتی بین نماد . احساس و محرک فیزیکی قائل نباشند .
[حقوق] تذکر دادن، متوجه شدن، ملاحظه کردن، در نظر گرفتن، تبصره، یادداشت، اسکناس، سفته
[ریاضیات] نت موسیقی، توجه کردن، توجه