notable
معنی
شخص بر جسته، قابل توجه، جالب توجه، چیز برجسته
سایر معانی: چشمگیر، درخور توجه، برجسته، جالب، قابل ملاحظه، آدم برجسته، آدم متشخص، سرشناس، (قدیمی) کدبانو، با کفایت، باجربزه، (سابقا در فرانسه - n بزرگ) اشرافی، عضو شورای سلطنتی
[ریاضیات] نشان دادن، نمایش دادن
سایر معانی: چشمگیر، درخور توجه، برجسته، جالب، قابل ملاحظه، آدم برجسته، آدم متشخص، سرشناس، (قدیمی) کدبانو، با کفایت، باجربزه، (سابقا در فرانسه - n بزرگ) اشرافی، عضو شورای سلطنتی
[ریاضیات] نشان دادن، نمایش دادن
دیکشنری
قابل توجه
اسم
personage, notableشخص بر جسته
صفت
significant, considerable, remarkable, substantial, notable, strikingقابل توجه
remarkable, yummy, notable, lively, liberal, uncoجالب توجه
notableچیز برجسته
ترجمه آنلاین
قابل توجه
مترادف
big league ، bodacious ، celebrated ، celebrious ، conspicuous ، distinguished ، distingué ، eminent ، eventful ، evident ، extraordinary ، famed ، great ، heavy ، high profile ، illustrious ، major league ، manifest ، marked ، memorable ، momentous ، nameable ، noteworthy ، noticeable ، notorious ، observable ، outstanding ، preeminent ، prominent ، pronounced ، rare ، red letter ، remarkable ، renowned ، rubric ، serious ، something else ، striking ، top drawer ، uncommon ، unusual ، well known