nonpartisan
معنی
(به ویژه در مورد شرکت در احزاب و گروه های سیاسی) ناپیوستار، شرکت نکننده، ناطرفدار، غیر عضو، ناهوادار، بیطرف
دیکشنری
غیر حزبی
صفت
neutral, impartial, objective, disinterested, non-partisan, dispassionateبی طرف
ترجمه آنلاین
غیر حزبی
مترادف
detached ، equitable ، fair ، free wheeling ، independent ، indifferent ، just ، middle of the road ، neutral ، nonaligned ، nondiscriminatory ، objective ، on one's own ، on the fence ، playing it cool ، unaffected ، unaffiliated ، unbiased ، unbigoted ، uncolored ، unimplicated ، uninfluenced ، uninvolved ، unprejudiced