معنی

ورم، اشکال، بر امدگی، گره، دشواری، غده
سایر معانی: (کالبدشناسی) غده، دژپیه، گرمان، قلمبه، قلمبه شدگی، برجستگی، کلگی، برآمدگی، گرهه، گندله، گردله، (نجوم) نقطه ی اعتدالین، خط اعتدالین، همبرگاه، (گیاه شناسی) جوانه، تکمه (که برگ از آن می روید)، گره روی ساقه، ساقگره، ریشگره، (هندسه) بند، بازبرگاه، منحنی
[سینما] تورم امواج /گره
[عمران و معماری] گره
[کامپیوتر] گره . - گره - 1- کامپیوتری منفرد ( با گاهی نوع دیگری از ماشین ) در یک شبکه . 2- نقطه ی اتصال در یک ساختار داده ؛ مانند فهرست پیوندی یا درخت . 3- ( در برنامه های ترسیم ) نقطه ای از یک خط کهبه تعریف یشکل خط کمک می کند. نگاه کنید به spline .
[برق و الکترونیک] گره - گره 1- نقطه ای در خط انتقال که در آن یک موج ایستاده جریان با ولتاژ دامنه صفر د ارد 2. نقطه اتصال یا پیوند در شبکه که یک یا چند پایه بر آن متصل می شوند .
[مهندسی گاز] نقطه سکون
[زمین شناسی] گره، منحنی نقطه آغاز یا پایان یک قوس (کمان) . عنصری از یک ساختار درختی. عنصری از یک شبکه .
[ریاضیات] گره، نقطه ی دوگانه ی معمولی
[معدن] گره (عمومی فرآوری)
[پلیمر] گره
[آب و خاک] گره

دیکشنری

گره
اسم
node, knot, tie, snag, loop, ganglionگره
gland, tumor, node, lump, knot, wenغده
bug, difficulty, drawback, disadvantage, impediment, nodeاشکال
difficulty, hardness, node, spinosityدشواری
swelling, edema, bunny, dropsy, tumor, nodeورم
bump, bulge, protuberance, ganglion, tumor, nodeبر امدگی

ترجمه آنلاین

گره

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.