معنی

نزدیک، مجاور، نزدیک شدن، نزدیک، تقریبا، قریب
سایر معانی: (جا یا زمان یا رابطه) نزدیک، کمابیش، حدود

دیکشنری

تقریبا
فعل
approach, near, come close, accost, accede, nighنزدیک شدن
قید
close, nearby, about, nigh, hand-to-handنزدیک
almost, approximately, nearly, about, near, nighتقریبا
صفت
near, close, nearby, relative, neighbor, nighنزدیک
adjacent, adjoining, next, neighbor, contiguous, nighمجاور
حرف اضافه
about, near, nighقریب

ترجمه آنلاین

نزدیک

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.