معنی

ناوگان، نیروی دریایی، بحریه، کشتی جنگی
سایر معانی: قوای بحریه، همه ی ناوهای جنگی یک کشور
[نساجی] سرمه ای رنگ - آبی تیره

دیکشنری

نیروی دریایی
اسم
navy, armada, sea powerنیروی دریایی
fleet, armada, navy, shippingناوگان
warship, battleship, war vessel, navy, man-of-warکشتی جنگی
navy, armada, fleetبحریه

ترجمه آنلاین

نیروی دریایی

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.