[برق و الکترونیک] اتصال قابل حرکت اتصال رله ای که به طور مکانیکی به اتصال درگیر با غیر درگیر یا اتصالهای ثابت دیگر جا بجا می شود .
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[عمران و معماری] قالببندی متحرک [زمین شناسی] قالب بندی متحرک
[عمران و معماری] بند متحرک [زمین شناسی] بند متحرک
جشن یا عیدبی گردشی
[عمران و معماری] تکیه گاه ثابت مفصلی [زمین شناسی] تکیه گاه ثابت مفصلی
ثابت، معزول نشدنی، برداشته نشدنی سایر معانی: جابه جا نشدنی، حرکت ندادنی، غیرقابل انتقال [ریاضیات] انتقال ناپذیر
طبله سربسته [مهندسی بسپار - مجموعه بستهبندی] نوعی طبله که سر و کف آن به بدنه چسبیده است و بر روی بدنه و سر آن یک یا چند روزنه برای پر و خالی کردن طبله یا هواگیری آن تعبیه شده است ...
واژههای مصوب فرهنگستان
برداشتنی، قابل رفع، رفع شدنی، برچیدنی، زدودنی سایر معانی: تغییر جا دادنی، از جا کندنی (رجوع شود به: remove) [ریاضیات] برداشتنی
طبله سربازشو [مهندسی بسپار - مجموعه بستهبندی] نوعی طبله که کف آن به بدنه چسبیده است، اما سر دیگر آن را میتوان بهصورت درپوش جدا کرد ...
برسازۀ گسترشی متحرک [پیوند] نوعی برسازۀ گسترشی که میتوان آن را در طول مدت درمان از محل نصب جدا و سپس دوباره نصب کرد
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.