معنی

متحرک
سایر معانی: دارای تاریخ متغیر (moveable هم می نویسند)، قابل حمل، غیر ثابت، ترابرپذیر، (حقوق) منقول، انتقال پذیر، مال منقول
[عمران و معماری] قابل حمل و نقل
[برق و الکترونیک] قابل حرکت
[ریاضیات] قابل حرکت، متحرک

دیکشنری

متحرک
صفت
moving, mobile, movable, ambulatory, ambulant, versatileمتحرک

ترجمه آنلاین

متحرک

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.