معنی

خرپشته، پشته، تپه، ماهور، بر امدگی، خاک ریزساختن، با خاک ریز محصور کردن
سایر معانی: خاک انباشت، پرندک، بژ، تپه ی کوچک، تل، کتل، توده، انباشته، تل انبار، تلنبار، (قدیمی) با خاک انباشت محصور و مستحکم کردن، رجوع شود به: orb
[عمران و معماری] پشته
[زمین شناسی] پشته، تپه کوتاه

دیکشنری

تپه
اسم
hill, mound, mesa, mount, top, tumulusتپه
stack, heap, embankment, mound, hillock, hillپشته
mound, dale, barrow, hill, knoll, rising groundماهور
arc, mound, dome roofخرپشته
bump, bulge, protuberance, ganglion, tumor, moundبر امدگی
فعل
moundخاک ریزساختن
moundبا خاک ریز محصور کردن

ترجمه آنلاین

تپه

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.