معنی

مقدار زیاد، بیشترین، بیش از همه، زیادترین
سایر معانی: (صفت عالی: much) بیشترین مقدار، بیشتر، (صفت عالی: many) بیشترین تعداد، اکثر، در بیشتر حالات، اکثرا، غالبا، بخش عمده (با فعل جمع)، (صفت عالی: more - پیش از صفت ها و قیدهای دو هجایی یا بیشتر) - ترین، بسیار، (عامیانه) تقریبا، بیش از همه
most_
پسوند: - ترین [hindmost]
[ریاضیات] بیشترین

دیکشنری

اکثر
اسم
scads, potful, armful, lump, most, pileمقدار زیاد
صفت
most, maximum, utmost, uttermost, superlativeبیشترین
mostبیش از همه
mostزیادترین

ترجمه آنلاین

بیشتر

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.