mortify
/ˈmɔːrtəˌfaɪ/

معنی

پست کردن، کشتن، ازردن، رنجاندن، ریاضت دادن
سایر معانی: ریاضت کشیدن، نفس کشی کردن، کف نفس کردن، (برای تعالی بخشی روحی) جسم را خوار کردن، شرمنده کردن، شرمگین کردن، خجلت زده کردن، سرافکنده کردن، خوار کردن، تحقیر کردن، (نادر) دچار بافت مردگی شدن یا کردن

دیکشنری

کاهش می یابد
فعل
kill, murder, assassinate, destroy, mortify, extinguishکشتن
offend, vex, annoy, mortify, irk, irritateرنجاندن
post, humble, abase, debase, degrade, mortifyپست کردن
mortifyریاضت دادن
fash, hurt, aggrieve, ail, annoy, mortifyازردن

ترجمه آنلاین

نابود کردن

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.