moderator
معنی
تعدیل کننده، مدیر، میانجی، ناظم، کند کننده
سایر معانی: شخص یا چیزی که ملایم می کند، میانوارگر، میانگیرساز، (در گردهمایی ها و مناظرات و بحث های میزگرد) گرداننده، همایند سرور، ناظم جلسه، رئیس جلسه، گردانگر، (کلیسای پرسبیتاری و غیره) رئیس گروه عامل
[سینما] گرداننده بحث - گرداننده برنامه
[مهندسی گاز] آرام کننده
[نساجی] کند کننده - کاهش دهنده
[نفت] تعدیل کننده
سایر معانی: شخص یا چیزی که ملایم می کند، میانوارگر، میانگیرساز، (در گردهمایی ها و مناظرات و بحث های میزگرد) گرداننده، همایند سرور، ناظم جلسه، رئیس جلسه، گردانگر، (کلیسای پرسبیتاری و غیره) رئیس گروه عامل
[سینما] گرداننده بحث - گرداننده برنامه
[مهندسی گاز] آرام کننده
[نساجی] کند کننده - کاهش دهنده
[نفت] تعدیل کننده
دیکشنری
مدیر
اسم
moderator, mancipleناظم
manager, director, administrator, principal, moderator, foremanمدیر
moderator, modulator, damper, modifier, adjuster, regulatorتعدیل کننده
mediator, intermediary, intermediate, moderator, arbitrator, intercessorمیانجی
moderatorکند کننده
ترجمه آنلاین
ناظم