معنی

شیر، شیره گیاهی، دوشیدن، شیره کشیدن از
سایر معانی: شیره ی سپید رنگ، هر آبگونه ی شیر مانند، امولسیون، عصاره، گیاشیر، ریچار، (شیر) دوشیدن، (جانوران) شیردادن، (غیر منصفانه) بهره گیری کردن، درکشیدن، کلاشی کردن، تلکه کردن، (از مار و غیره) زهر گرفتن

دیکشنری

شیر
اسم
milk, tap, valve, lion, faucet, plugشیر
sap, latex, milkشیره گیاهی
فعل
milk, squeezeدوشیدن
sap, milkشیره کشیدن از

ترجمه آنلاین

شیر

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.