معنی

ماما، قابله، قابلگی
سایر معانی: ماماچه، عامل تغییر

دیکشنری

ماما
اسم
midwife, obstetrician, accoucheuseماما
midwife, accoucheuse, obstetricianقابله
midwifery, midwifeقابلگی

ترجمه آنلاین

ماما

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.