metaphor
/ˈmetəfɔːr/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

معنی

کنایه، تشبیه، استعاره، صنعت استعاره
سایر معانی: (ادبیات) استعاره (مثلا: جهان کلا همانند صحنه ی تئاتر است all the world is a stage)

دیکشنری

استعاره
اسم
metaphor, trope, conceit, simileاستعاره
metaphor, simile, comparison, assimilation, similitude, simulationتشبیه
allusion, innuendo, quip, metonymy, metaphor, quibbleکنایه
metaphorصنعت استعاره

ترجمه آنلاین

استعاره

مترادف

allegory ، analogy ، emblem ، hope ، image ، metonymy ، personification ، similitude ، symbol ، trope

متضاد

plain speech

واژه‌های مشابه

metaphorically

بطور استعاره، ازراه استعاره، مجازا

دیکشنری انگلیسی به فارسی

conceptual metaphor

استعارۀ مفهومی [زبان‌شناسی] استعاره‌ای که بین یک حوزۀ مفهومی با حوزۀ مفهومی دیگر تطابق ایجاد می‌کند

واژه‌های مصوب فرهنگستان

mixed metaphor

استعاره ی ناجور که دو بخش آن جور در نمی آید مثلا:

دیکشنری انگلیسی به فارسی

ontological metaphor

استعارۀ هستی‌شناختی [زبان‌شناسی] استعاره‌ای که ازطریق آن تجربیات را در قالب اشیا و جوهرها و ظرف‌ها بیان می‌کنند ...

واژه‌های مصوب فرهنگستان

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.

واژه‌نامه‌ها

پیشنهاد واژه جدید ثبت گزارش