معنی

مهربان، دلپذیر، رسیده، نرم، خوش طعم، جا افتاده
سایر معانی: (میوه) رسیده و آب دار، شاداب، (شراب و سرکه و غیره) رسیده، خوش طعم (نه تلخ یا ترش)، (آب و هوا یا رنگ یا نور یا صدا و غیره) ملایم، خوشایند، گرم، (انسان) آرام و موقر (در اثر سن یا تجربه)، آرام و موقر کردن یا شدن، (در اثر تجربه و غیره) پخته شدن، (خاک) نم دار و حاصلخیز، پرقوت، (عامیانه) شنگول (در اثر میخواری)، لول

دیکشنری

ملکه
صفت
pleasant, nice, mellow, agreeable, graceful, scrumptiousدلپذیر
mellow, ripeجا افتاده
kind, merciful, gentle, compassionate, friendly, mellowمهربان
soft, smooth, fine, flexible, fluffy, mellowنرم
tasty, palatable, savory, dainty, delicious, mellowخوش طعم
ripe, received, grown, headed, full, mellowرسیده

ترجمه آنلاین

ملایم

مترادف

متضاد

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.