melancholy
/ˈmelənˌkɑːli/

معنی

سودا، مالیخولیا، سودا زدگی، نژندی
سایر معانی: اندوه، حزن، غم، دل مردگی، ماتم زدگی، اندوهگین، غمزده، محزون، دلمرده، اندوه انگیز، غم انگیز، حزن آور، تاسف انگیز، اسفناک، (مهجور) سودا، سیاه زرداب، (روانشناسی) مالیخولیا، روان تیرگی، افسردگی، روان فسردگی، در تفکر، محزون و متفکر، غمگین

دیکشنری

ملایم
اسم
soda, soda, melancholy, soda water, trade, bargainسودا
melancholy, melancholia, hypochondria, hyp, hypoمالیخولیا
melancholyسودا زدگی
melancholy, sadness, sorrowنژندی

ترجمه آنلاین

مالیخولیایی

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.