معنی

زد و خورد، اختلاط، قطعه موسیقی مختلط، مختلط، رنگارنگ، امیخته
سایر معانی: آمیزه ی جور واجور، مخلوط چیزهای ناجور، آش شله قلمکار

دیکشنری

خرگوش
اسم
skirmish, medley, fracas, fight, battle, warfareزد و خورد
mixture, conglomerate, mix, integration, synthesis, medleyاختلاط
medleyقطعه موسیقی مختلط
صفت
mixed, complex, coeducational, medley, motley, farraginousمختلط
mixed, medley, motleyامیخته
colorful, motley, multicolored, varied, kaleidoscopic, medleyرنگارنگ

ترجمه آنلاین

مختلط

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.