معنی

میانجی، دلال
سایر معانی: میانجی، دلال
[حقوق] واسط، میانجی

دیکشنری

واسطه
اسم
mediator, intermediary, intermediate, moderator, arbitrator, intercessorمیانجی
broker, dealer, fixer, monger, middleman, mediatorدلال

ترجمه آنلاین

واسطه

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.