معنی
سایر معانی: مونس، مصاحب، هم صحبت، (در ترکیب) هم -، (انگلیس - خودمانی - خطاب دوستانه) رفیق، (در چیزهای دوتایی یا جفت) لنگه، تا، زن یا شوهر، (جفت گیری جانوران) نر یا ماده، (کشتی بازرگانی) یاور ناخدا (first mate هم می گویند)، (نیروی دریایی) عنوان درجه داران، جفت کردن یا شدن، جور کردن یا شدن، جفت گیری کردن، جماع کردن، زناشویی کردن، ازدواج کردن، (قدیمی) همتا، همکار، همقطار، رجوع شود به: checkmate
[ریاضیات] همراه