march
معنی
روش، راه پیمایی، قدم رو، قدم برداری، گام نظامی، موسیقی نظامی یا مارش، پیش روی، پیشرفت کردن، راهپیمایی کردن، قدم رو کردن، نظامی وار راه رفتن، پیشروی کردن، تاختن بر
سایر معانی: ماه مارس، ماه مارچ (سومین ماه تقویم فرنگی) (مخفف: mar یا mr یا m)، (با گام های موزون مانند سربازان در رژه حرکت کردن) قدم رو کردن، (در صف) پازدن، رهروی کردن، باوقار و جلال راه رفتن، (پیوسته) پیش رفتن، پازدن، فاصله (که مقدار آن ذکر می شود)، دوری، پیاده روی دراز و خسته کننده، پیشرفت پیوسته، حرکت دایم، (موسیقی) مارش، موسیقی نظامی، پیاده روی و تظاهرات (سیاسی و غیره)، وادار به رفتن کردن، راندن، مرز، سرحد، سرزمین سرحدی (به ویژه اگر مورد منازعه باشد)، (نادر) هم مرز بودن با، سیر
سایر معانی: ماه مارس، ماه مارچ (سومین ماه تقویم فرنگی) (مخفف: mar یا mr یا m)، (با گام های موزون مانند سربازان در رژه حرکت کردن) قدم رو کردن، (در صف) پازدن، رهروی کردن، باوقار و جلال راه رفتن، (پیوسته) پیش رفتن، پازدن، فاصله (که مقدار آن ذکر می شود)، دوری، پیاده روی دراز و خسته کننده، پیشرفت پیوسته، حرکت دایم، (موسیقی) مارش، موسیقی نظامی، پیاده روی و تظاهرات (سیاسی و غیره)، وادار به رفتن کردن، راندن، مرز، سرحد، سرزمین سرحدی (به ویژه اگر مورد منازعه باشد)، (نادر) هم مرز بودن با، سیر
دیکشنری
مارس
اسم
marchراه پیمایی
advance, progress, precession, onrush, march, antecedenceپیش روی
marchقدم رو
marchقدم برداری
marchگام نظامی
marchموسیقی نظامی یا مارش
method, way, procedure, manner, how, marchروش
فعل
marchراهپیمایی کردن
march, paceقدم رو کردن
marchنظامی وار راه رفتن
marchپیشروی کردن
marchتاختن بر
progress, buck up, improve, prosper, further, marchپیشرفت کردن
ترجمه آنلاین
راهپیمایی