معنی

اسیب، معیوب کردن، صدمه زدن، اسیب رساندن، زیان رساندن، ناقص کردن، بی اندام کردن، ضایع کردن
سایر معانی: خدشه دار کردن، منقص کردن، آسیب زدن، گزند زدن، آکمند کردن، لطمه زدن، (نادر) عیب، نقص، (مهجور) ویران کردن، نابود کردن، (مخفف)، دریایی، وابسته به دریانوردی
[کامپیوتر] ثبات نشانی حافظه Memory Address Register

دیکشنری

مار
اسم
damage, harm, injury, hurt, trauma, marاسیب
فعل
harm, mar, endamageاسیب رساندن
impair, marزیان رساندن
impair, damage, mar, mutilateمعیوب کردن
mar, mutilate, truncateناقص کردن
mar, mutilateبی اندام کردن
harm, offend, damnify, mar, maul, nipصدمه زدن
spoil, waste, addle, damage, mar, decayضایع کردن

ترجمه آنلاین

مارس

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.