malignancy
/məˈlɪɡnənsi/

معنی

بدجنسی، بدخواهی
سایر معانی: غده ی بدخیم (malignance هم می گویند)، خباثت، خبث، بدنهادی، سونیت، شرارت، بدسگالی، زیان آوری، (غده و غیره) بدخیمی، ردائت، کینه جویی، نحوست
[بهداشت] بدخیمی

دیکشنری

بدخیمی
اسم
malevolence, malice, rancor, spite, malignancy, disaffectionبدخواهی
malice, malignancy, wickedness, acid, maleficenceبدجنسی

ترجمه آنلاین

بدخیمی

مترادف

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.