malfunction
/mælˈfəŋkʃn̩/

معنی

سوء عمل، بدعمل کردن، بدعمل کردن
سایر معانی: (اندام یا ماشین و غیره) درست کار نکردن، دژکاری، کژکاری، کژکنشی
[کامپیوتر] خرابی ؛ نادرست عمل کردن ؛ سوء عمل
[برق و الکترونیک] عملکرد ناقص
[ریاضیات] بد کار کردن

دیکشنری

اشکال در عملکرد
اسم
malfunction, misdeedسوء عمل
malfunctionبدعمل کردن
فعل
malfunctionبدعمل کردن

ترجمه آنلاین

خرابی

مترادف

متضاد

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.