luxuriate
معنی
حاصلخیز شدن، شکوه یافتن، پرپشت شدن، وفور یافتن، پربرکت شدن، در تجمل زیستن، اب و تاب زیاد دادن
سایر معانی: (به سرعت و انبوهی) رشد کردن، شکوفا شدن، رونق گرفتن، (با: in) لذت بردن (از)، کیف کردن، بهره مند شدن، برخوردار شدن، فراوان شدن، خوشگذران
سایر معانی: (به سرعت و انبوهی) رشد کردن، شکوفا شدن، رونق گرفتن، (با: in) لذت بردن (از)، کیف کردن، بهره مند شدن، برخوردار شدن، فراوان شدن، خوشگذران
دیکشنری
عاشق شدن
فعل
luxuriateشکوه یافتن
luxuriateپرپشت شدن
luxuriateوفور یافتن
luxuriateپربرکت شدن
batten, luxuriateحاصلخیز شدن
luxuriateدر تجمل زیستن
luxuriateاب و تاب زیاد دادن
ترجمه آنلاین
مجلل کردن
مترادف
abound ، bask ، be in clover ، bloom ، burgeon ، delight ، eat up ، enjoy ، feast ، flourish ، grow ، increase ، live extravagantly ، live high on hog ، live in luxury ، live it up ، love ، overdo ، relish ، revel ، riot ، roll ، rollick ، take it easy ، thrive ، wallow ، wanton