معنی

روزنه، مزغل، سوراخ جا، راه گریز، مفر، سوراخ سنگر، سوراخ دیدبانی، سوراخ دیدهبانی ایجاد کردن، مزغل ساختن
سایر معانی: (در دیوار دژ و غیره) روزنه، شکاف (که از آن دیده بانی و تیراندازی می کنند)، تیرکش، (وسیله یا راه فرار به ویژه از مالیات یا تعهد یا قانون و غیره) گریز راه، کلاه شرعی (یا قانونی)، سورا  دیده بانی ایجاد کردن، سورا  سنگر، سورا  دیدبانی، مزغل، کلو انداز، سورا، روزنه، راه گریز
[عمران و معماری] روزنه
[کامپیوتر] گریزروزنه

دیکشنری

گسست
اسم
loophole, leewayراه گریز
aperture, orifice, window, hole, pore, loopholeروزنه
loophole, refuge, resortمفر
loophole, arrow hole, portholeمزغل
loopholeسوراخ سنگر
loopholeسوراخ دیدبانی
embrasure, loopholeسوراخ جا
فعل
loopholeسوراخ دیدهبانی ایجاد کردن
loopholeمزغل ساختن

ترجمه آنلاین

روزنه

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.