lock up
معنی
زندان کردن، توقیف، حبس، بازداشتگاه، تعطیل کردن اموزشگاه
سایر معانی: 1- (در و غیره) قفل کردن، کلون کردن 2- در ظرف سر بسته قرار دادن 3- حبس کردن، زندانی کردن 4- از پیش موفقیت خود را قطعی کردن، بازداشت گاه، بستن آموزشگاه، گاراژ بسته شدنی، گیر کردگی سرمایه، عمل قفل کردن، کلون کردن، زندان، زندان کردن
[کامپیوتر] وضعیتی که در آن امکان انجام عمل دیگری نمی باشد .
سایر معانی: 1- (در و غیره) قفل کردن، کلون کردن 2- در ظرف سر بسته قرار دادن 3- حبس کردن، زندانی کردن 4- از پیش موفقیت خود را قطعی کردن، بازداشت گاه، بستن آموزشگاه، گاراژ بسته شدنی، گیر کردگی سرمایه، عمل قفل کردن، کلون کردن، زندان، زندان کردن
[کامپیوتر] وضعیتی که در آن امکان انجام عمل دیگری نمی باشد .
دیکشنری
قفل کردن
فعل
prison, lock up, canزندان کردن
ترجمه آنلاین
قفل کردن