lixiviate
/lɪkˈsɪviːˌeɪt/

معنی

جدا کردن
سایر معانی: فروشست کردن (رجوع شود به: leach)، تجزیه کردن بوسیله شستشو باقلیا یا ماده حلالی

دیکشنری

ملایم
فعل
separate, unzip, disconnect, detach, intercept, lixiviateجدا کردن

ترجمه آنلاین

لیکس کردن

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.