litigious
معنی
دعوایی، منازع
سایر معانی: وابسته به دادخواهی و محاکمه، دادخواهانه، قابل طرح در دادگاه، پیگرد پذیر
[حقوق] موضوع دعوی، موضوع اختلاف، متنازع فیه، اهل مرافعه
سایر معانی: وابسته به دادخواهی و محاکمه، دادخواهانه، قابل طرح در دادگاه، پیگرد پذیر
[حقوق] موضوع دعوی، موضوع اختلاف، متنازع فیه، اهل مرافعه
دیکشنری
مشروط
صفت
litigious, contentious, bellicose, obstreperousدعوایی
contentious, litigant, litigiousمنازع
ترجمه آنلاین
دعوی