limbo
معنی
برزخ، کنار دوزخ
سایر معانی: (رقص مردمان جامائیکا) لیمبو، (مجازی) وضع میانی، وضع معلق، بود باش آونگان، دودلی، انتظار، محدودیت، بوته ی فراموشی، غفلت، همستکان، کنار دوز
[سینما] زمینه محو
سایر معانی: (رقص مردمان جامائیکا) لیمبو، (مجازی) وضع میانی، وضع معلق، بود باش آونگان، دودلی، انتظار، محدودیت، بوته ی فراموشی، غفلت، همستکان، کنار دوز
[سینما] زمینه محو
دیکشنری
مرطوب کننده
اسم
limbo, isthmus, transitionبرزخ
limboکنار دوزخ
ترجمه آنلاین
برزخ