liberated
/ˈlɪbəˌretəd/

معنی

(adjective) غیر سنتی، باز، آزاد

دیکشنری

آزاد شده است
فعل
drop, abandon, unleash, release, liberate, leaveرها کردن
release, franchise, free, assoil, deliver, easeازاد کردن
decompose, break down, parse, analyze, dismember, abstractتجزیه کردن

ترجمه آنلاین

آزاد شد

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.