معنی
سایر معانی: خشکی (در برابر: دریا یا آب)، بوم، ارض، مزرعه، زمین کشاورزی، کشتزار(ها)، دهات، روستا(ها) (در برابر: شهر)، ملک، کشور، جهان، عالم، دنیا، (مجازی) مردم، ملت، اهالی، زمینی، بری، ارضی، خداوند، (از کشتی یا هواپیما و غیره) پیاده شدن یا کردن، به خشکی رسیدن یا رساندن، تخلیه کردن یا شدن، فروآمدن یا آوردن، (هواپیما و غیره) بر زمین نشاندن یا نشستن، افتادن، بر زمین خوردن، منجر شدن یا کردن به، (کار را) رساندن به، رسیدن به، وارد شدن یا کردن، (عامیانه) به دست آوردن، گیر آوردن، گرفتن، (عامیانه) زدن (ضربه و مشت و غیره)، فرود آوردن، (اقتصاد) منابع طبیعی، (تفنگ و غیره) برجستگی میان خان ها (در درون لوله)، بزمین نشستن
land_
پیشوند:، زمین [grassland]
[عمران و معماری] زمین - دیواره
[ریاضیات] زمین، کفی
[خاک شناسی] زمین
[پلیمر] محل فرود
[آب و خاک] سرزمین، اراضی