laborious
/ləˈbɔːriəs/

معنی

ساعی، پر کار، سخت، دشوار، پر زحمت، زحمت کش
سایر معانی: نیازمند به کار شدید، شاق، توان فرسا، (کنایه آمیز) انجام شده با کوشش زیاد و نتیجه ی بد، سخت کوش، کوشا

دیکشنری

دشوار است
صفت
grinding, laborious, arduous, toilsome, effortful, ponderousپر زحمت
difficult, hard, tough, arduous, formidable, laboriousدشوار
hard, difficult, tough, strict, rigid, laboriousسخت
painstaking, diligent, studious, assiduous, hard-working, laboriousزحمت کش
laborious, active, hard-working, labor-intensiveپر کار
industrious, diligent, studious, assiduous, active, laboriousساعی

ترجمه آنلاین

پر زحمت

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.