keyboard
معنی
سایر معانی: (پیانو) ردیف کلیدها، (ماشین تحریر و کامپیوتر و غیره) ردیف حروف، ردیف شستی ها، بژنگان، (چاپ و غیره) با ردیف حروف (یا صفحه کلید و یا بژنگان) حروف چینی کردن، (کامپیوتر)دخول صفحه کلیدی کردن، درون داد کردن، در بژنگ کردن، درماشین تحریر ردیف حروف
[کامپیوتر] صفحه کلید - صفحه کلید - دستگاه ورودی اولیه کامپیوتر برای داده های الفبای عددی. انواع گوناگونی از طرحهای صفحه کلید وجود دارد که وجود الفبا و اعداد در همه ی آنها یکسان است، اما تفاوت قابل توجهی در قرار گرفتن کاراکترهای کمکی، کلیدهای ویرایشی، و کلیدهای وظیفه مند در میان آنها دیده می شود. اکثر صفحه کلیدها در سمت راست، یک بخش عددی برای تایپ عدد دارند. برخی از صفحه کلیدها ابزار اشاره گر ماوس دارند ؛ این وسایل برای ترسیم دقت کافی ندارند، اما برای انتخاب گزینه مناسب اند . وقتی کامپیوتر جدیدی می خرید، صفحه کلید را کاملاً ارزیابی کنید . بعضی از کلیدها از وسط تا می شوند و می توان دستها را در موقعیت بهتری قرار داد. پرداخت اندکی پول بیشتر برای یک صفحه کلید می تواند سرمایه گذاری عاقلانه باشد. افزون بر این، صفحه کلید، بخشی از کامپیوتر است که همواره با آن سروکار دارید.
[برق و الکترونیک] صفحه کلید ماتریسی از کلیدها برای دادن اطلاعات به صورت دستی به رایانه . - صفحه کلید
[ریاضیات] صفحه کلید
[سینما] میز سوئیچ
[ریاضیات] صفحه ی کلید، صفحه ی کلیدی، تخته ی کلید، صفحه ی شستی ها، مجموعه ی شستی ها