معنی

جنبش، خم، تکان، سبو، لرزه، بلونی، کوزه دهن گشاد، شیشه دهن گشاد، دعوا و نزاع، لرزیدن صدای ناهنجار، اثر نامطلوب باقی گذاردن، مرتعش شدن، ناجور بودن، تصادف کردن، نزاع کردن، لرزاندن، طنین انداختن، تکان دادن
سایر معانی: (صدای خشن و ناموزون ایجاد کردن) صدای گوشخراش در آوردن، صدای ناهنجار ایجاد کردن، (با: on) اثر ناخوشایند داشتن (بر کسی)، (به شدت) برخورد کردن، اختلاف پیدا کردن، دعوا کردن، ناسازگار بودن، (با ضربه ی ناگهانی) تکان دادن، مرتعش کردن، یکه خوردن، تکانه، ضربه، برخورد (شدید)، مرافعه، لرزش، ارتعاش، (ظرف شیشه ای یا سفالی یا سنگی دهان گشاد و معمولا استوانه ای و بدون گردن) بستو، بستک، بانکه، خمره، شیشه، به اندازه ی یک بستو (jarful هم می گویند)، (از ریشه ی عربی)، (قدیمی) چرخش، گردش، ضربت، خوردن، تصادف
[صنایع غذایی] شیشه دهان گشاد : ظرف شیشه ای با دهانه گشاد که از آن معمولا برای بسته بندی و عرضه بعضی مواد غذایی استفاده میشود.
[زمین شناسی] مته لرزشی،ضربه کوب در ابزار حفر این قطعه در بالای ساقه مته قرار دارد و وظیفه آن کمک به خروج وبالا کشیدن مته است.ازدو حلقه طویل که درون یکدیگر قرار دارند تشکیل شده است.
[معدن] دنگ (حفاری)

دیکشنری

شیشه
اسم
shake, move, shock, jerk, movement, jarتکان
tremble, quake, vibration, shiver, tremor, jarلرزه
jarبلونی
jar, mason jarکوزه دهن گشاد
pitcher, crock, jar, pot, stoupسبو
bent, bend, curve, crank, flexure, jarخم
jarشیشه دهن گشاد
movement, move, motion, cause, action, jarجنبش
jarدعوا و نزاع
فعل
jarلرزیدن صدای ناهنجار
resonate, chink, jar, reverberate, tingطنین انداختن
jarاثر نامطلوب باقی گذاردن
tremble, jar, quakeمرتعش شدن
hurtle, encounter, jarتصادف کردن
discord, jar, misbecome, mismatchناجور بودن
fight, jar, quarrel, tussle, wrangleنزاع کردن
shake, flick, wiggle, budge, hitch, jarتکان دادن
tremble, jar, flutter, quake, quaver, shagلرزاندن

ترجمه آنلاین

کوزه

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.