ironclad
معنی
سفت، سخت، زره پوش، اهن پوش
سایر معانی: (مجازی) محکم، عدول ناپذیر، تخطی ناپذیر، پوشیده از آهن، آهن پوش، کشتی زره دار، زره پوش، اهن پوش، اهن دار، سخت، سفت، کشتی زره پوش
سایر معانی: (مجازی) محکم، عدول ناپذیر، تخطی ناپذیر، پوشیده از آهن، آهن پوش، کشتی زره دار، زره پوش، اهن پوش، اهن دار، سخت، سفت، کشتی زره پوش
ترجمه آنلاین
آهنی
مترادف
abiding ، agreed ، arranged ، certain ، changeless ، confirmed ، definite ، determinate ، enduring ، firm ، in the bag ، inflexible ، planned ، prearranged ، settled ، stated ، stubborn ، sure ، unalterable ، uncompromising ، unwavering