اسم خاص مونث
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تصدیق کردن، شهادت دادن، بطور قطع گفتن، اظهار کردن، اثبات کردن، تصریح کردن سایر معانی: اذعان کردن (در مقابل: انکار کردن denyto)، به طور قطع گفتن، تاکید کردن، قانونی کردن، تصویب کردن، تایید کر ...
[حقوق] بار اثبات ادعا بر عهده خواهان است، نه خوانده
[حقوق] دفاع با فرض صحت ادعا
[حقوق] ارتفاق مثبت (حقی برای شخص در ملک دیگری)
[ریاضیات] قضیه ی موجبه ی جزئی
[حقوق] جبران خسارت خوانده، وصول طلب یا اعاده حق خوانده
[ریاضیات] گزاره ی موجب
خلبان، هوانورد، خلبان
متخصص در خلبانی و هدایت هواپیما
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.