involuntary
/ɪnˈvɑːlənˌteri/

معنی

غیر ارادی، غیر عمدی، بی اختیار
سایر معانی: خودبخود، ناآگاهانه، ناخواسته، ناپیش خواسته
[حقوق] غیر اردای، اجباری، اضطراری

دیکشنری

غیر داوطلبانه
صفت
involuntary, automatic, automaticalغیر ارادی
involuntary, spontaneousبی اختیار
unintentional, inadvertent, unintended, unwitting, unpremeditated, involuntaryغیر عمدی

ترجمه آنلاین

غیر ارادی

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.