invalidate
معنی
باطل کردن، ناتوان کردن، علیل کردن
سایر معانی: از ارزش قانونی انداختن، (قانونا) بی اعتبار کردن، invalid ناتوان کردن
[حقوق] باطل کردن، بی اعتبار کردن
سایر معانی: از ارزش قانونی انداختن، (قانونا) بی اعتبار کردن، invalid ناتوان کردن
[حقوق] باطل کردن، بی اعتبار کردن
دیکشنری
نامعتبر است
فعل
undo, cancel, override, invalidate, void, dispenseباطل کردن
gruel, disable, invalidate, debilitate, enervate, invalidناتوان کردن
invalid, invalidateعلیل کردن
ترجمه آنلاین
باطل کردن
مترادف
X out ، abate ، abolish ، abrogate ، annihilate ، annul ، blow sky high ، cancel ، circumduct ، counteract ، counterbalance ، disannul ، discredit ، disqualify ، impair ، negate ، negative ، neutralize ، nix ، nullify ، offset ، overrule ، overthrow ، quash ، refute ، revoke ، shoot full of holes ، undermine ، undo ، unfit ، weaken