intolerant
/ˌɪnˈtɑːlərənt/

معنی

متعصب، بی گذشت، زیر بارنرو
سایر معانی: (نابرد بار نسبت به عقاید و اعتقادات دیگران) متعصب، کوته فکر، پی ورز، ناروادار، نابردبار (عقیدتی)، برنایشت، ناآزاده، کوته فکرانه، متعصبانه
[خاک شناسی] غیرمتحمل

دیکشنری

غیر قابل تحمل
صفت
fanatical, zealous, bigoted, intolerant, rabid, dogmaticمتعصب
intolerantزیر بارنرو
uncharitable, illiberal, intolerant, ungenerousبی گذشت

ترجمه آنلاین

عدم تحمل

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.