interstice
/ɪnˈtɜːrstɪs/

معنی

ترک، فاصله، شکاف، درز، چاک، سوراخ ریز
سایر معانی: روزنه، سوراخ (کوچک)، شکافچه، رخنه، چاکچه، سورا  ریز
[ریاضیات] فضای واقع بین اشیاء نزدیک به هم
[نفت] خلل و فرج
[آب و خاک] خلل و فرج، منفذها

دیکشنری

بینش
اسم
gap, split, slot, fracture, notch, intersticeشکاف
distance, interval, spacing, space, timeout, intersticeفاصله
seam, suture, gap, fissure, crevice, intersticeدرز
slash, scissor, cut, kerf, slot, intersticeچاک
crack, quit, stop, Turk, abandonment, intersticeترک
interstice, poreسوراخ ریز

ترجمه آنلاین

بینابینی

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.